نقدی بر تفسیر رایج از مقررات عمومی حرکت راه آهن
وقتی از قانون برای فرار از اجرای آن استفاده میشود
با گذشت زمان، مجموعهی قوانین و مقررات مورد استفاده در صنایع مختلف توسعه یافته و به تدریج تکمیل میگردند. به طوریکه ایجاد اشکالات اجرایی نو در حین کار، عامل تدوین بندهای جدیدی خواهند شد که، ضمیمهی مقررات میگردند. ازطرف دیگر با بکارگیری روشهای مناسب و رفع موانع قبلی، بسیاری از بندهای قوانین قدیمی به تدریج زائد و غیرضروری شده که باید از مجموعهی مقررات حذف گردند. انجام به موقع دو اقدام ضروری فوق یعنی پیوند زدن و هرس نمودن به موقع دستورالعملها باعث میگردند که، مقررات همواره اجرایی باشند. اعتماد و اطمینان به جامع بودن و همچنین صحت مفاد مقررات، عاملی برای تقویت عزم سازمانی برای اجرای آنها میگردد که در سایهی این اصول بدیهی، یعنی اجرایی بودن مقررات و همچنین داشتن ضمانت اجرای آنها، میتوان انتظار داشت که فعالیتها با سرعت مناسب و زیر چتر ایمنی اجرا گردند.
مقررات عمومی حرکت در شرکت ر.ج. ا.ا (راه آهن جمهوری اسلامی ایران)
با پيدايش راهآهن در کشور ما، نسبت به اقتباس از مقررات ساير کشورها خصوصاً بلژیک، شوروی و فرانسه اقدام گرديد و مقررات تدوین شده مبناي کار سيروحرکت قرار گرفت. تا در سال 1369 گروهي تحت عنوان هيئت بررسي، اصلاح و تدوين مقررات عمومي حرکت متشکل از 12 نفر مديران و کارشناسان وقت راهآهن مجموعهي فوقالذکر را بررسي مجدد نمودند که، پس از انجام اصلاحات مختصري که بیشتر به هرس نمودن قوانین توجه داشتند در سال 1370 به تصويب هيئت مديره وقت رسيد و از آن تاريخ تاکنون حدود 20000 جلد از این کتاب چاپ شده و در اختيار کارکنان قرار گرفته است. انجام مطالعهی تطبیقی و مقایسهی بین متن مقررات عمومی حرکت اولیه و نسخهی مصوب فعلی، نشانگر این حقیقت است که، حتی بسیاری از غلطهای املایی و انشایی نسخهی اولیه بدون انجام ویرایش به مقررات فعلی راه یافته وچه بسا بیتوجهی در هرس نمودن بندهایی از مقررات باعث حذف برخی از قوانین مفید نظیر آنچه در مادهی 3-114 از فصل یازدهم نمونه 2241 که به تیراژ10000 نسخه در بهمن ماه 1354 چاپ شده نیز گردیده باشد. که اگر خروج انسانها از منطقهی حریق توأم با خطر انفجار تا شعاع 700 متر صورت میگرفت، ممکن بود بسیاری از همکاران و مردم منطقهی نیشابور که در فاجعهی انفجار واگنهای راهآهن در سال 1382 در محل ایستگاه خیام کشته شدند، امروز هنوز فرصت حیات را داشتند.
در مورد ایجاد بندهای جدید مقررات نیز، درکنار اقدامات مفیدی که حتماً در خلال سالهای اخیر شاهد ایجاد و انجام آنها بودهایم. در برخی از موارد، متأسفانه نظارهگر اِعمال تغییرات نه چندان کارشناسی شدهای در نحوهی انجام امور سیروحرکتی بودهایم و جهت رفع مشکلات ناشی از کمبود نیروی انسانی که به علت سهلانگاری درمطالعات به موقع تأمین نیروی انسانی صورت گرفته و یا تأمین ناکافی کشندهها، قطعات یدکی ومواردی از این دست، گلوگاههای مهلکی در سازمان شکل گرفته و تصمیم سازان و تصمیم گیران صنعت از بین کند شدن روند اجرای امور و یا تن دادن به پذیرش سطح پایینتر ایمنی، آگاهانه و یا غیرآگاهانه گزینهی دوم را انتخاب نمودهاند. به عنوان مثال کمبود نیروی انسانی در دسترس، عامل کاهش خدمهی فنی قطارها شده و به دلیل به روز نبودن سیستم حمل و نقل ریلی وعدم تجهیز شبکه به ادوات هشدار دهنده، ایمنی در سطحی پایینتر از قبل قرار گرفته و از طرف دیگر با توجه به اینکه آموزش برخی از مشاغل از طریق استاد شاگردی و در جوار کار صورت میگیرد و اصولاً این مشاغل حذف گردیدهاند. در آیندهای نه چندان دور ضعف اطلاعات در لایهی کارکنان اجرایی نظیر لکوموتیورانان بسیار آزاردهنده خواهد بود. ضمناً علیرغم اینکه مشاغل سیروحرکتی جزء مشاغل سخت محسوب میشوند و باید از مزایای بازنشستگی پیش از موعد نیز بهره مند شوند. امروزه شاهد حضور تعداد زیادی از همکاران بازنشسته که به صورت فراخوان به انجام امور ایستگاهی و حمل قطارها مشغول هستند میباشیم که علاوه بر افزایش احتمال خطرات کاری، فرهنگ ایمنی را نیز در سازمان متزلزل نموده که در جای خود قابل بحث میباشد.
اتخاذ سیاست استفاده از قطارهای متراژی و همچنین تناژ بالا باعث کاهش سرعت در محدودهی حداقل سرعت پیوسته شده که علاوه بر سختی شرایط محیط کار باعث ایجاد خسارات جبران ناپذیر به ناوگان و خطوط میگردد. (قابل ذکر است که اتخاذ این رویه به علت محدودیت تعداد لکوموتیو در دسترس اجتناب ناپذیر بوده است)
تلفیق موارد فوقالذکر و معضلات عدیدهی دیگری که ذکر آنان از حوصلهی این مقاله خارج خواهد بود، باعث گردیده تا این باور در سازمان ایجاد گردد که درصورت اجرای مقررات، روال انجام امور کند و یا حتی متوقف خواهد شد. بنابراین از یک سو به علت ضعف مالی کارکنان اجرایی و از سوی دیگر نگرانی مدیران میانی از رفتار آمرانه و ملامت گرانهی مدیران ارشد، نقض قوانین رویهی عادی و غالب شده است.
همانطورکه میدانیم هر بند مقررات عمومی حرکت پس از ریخته شدن خون انسانهایی نوشته شده که نادیده گرفتن و گذشتن از آنها میتواند بار دیگر منجر به تحمیل بهای گزافی گردد. در راهآهن ما متأسفانه فراوانی تخلف از مقررات، بسیار زیاد است. و اگر برای قانونی جلوه دادن انجام تخلفات به تعابیر اشتباه از مقررات نیز استناد شود نتایج به مراتب بدتری را دربر خواهد داشت.
یکی از مشکلات جاری موجود، کمبود کفش ترمز در نواحی راهآهن است که گاهی اوقات برای اجتناب از توقف واگنها و فرار از پاسخگویی به مسئولین ستادی، اعزام قطار به صورت شیربسته صورت میگیرد و استناد قانونی آنان به مادهی حذف شدهی 3-33 مقررات عمومی حرکت است که طبق آن اعزام واگن مسقف کف چوبی حامل بنزین به صورت شیربسته تا 12 محور در یک جای قطار مجاز است. (قابل ذکر است که با اصلاحیهای، حتی این ماده نیز تعدیل شده و در حال حاضر باید از کفش ترمز کامپوزیت استفاده گردد)
بدیهی است که این مجوز، شامل اعزام سایر واگنها آن هم به ناحیهی دیگر نمیباشد. و فقط برطبق مادهی 1-75 در صورتیکه در بین راه، ترمز واگنهایی از قطار دچار مشکل شود با بستن شیر سیلندر ترمز مشروط بر رعایت نسبت ترمز لازم برای سیر، فقط تا اولین ایستگاه مجاز به ادامهی حرکت هستیم.
میبینید! این قانون برای اجتناب از بروز حریق به علت پاشیدن جرقهی ناشی از ترمزگیری وضع شده و در واقع امروزه نه چنین واگنی و نه محمولهای با این مشخصات و حتی چنین مادهی قانونیای وجود ندارند. اما سوء برداشت از مقررات، باعث اعزام قطار با وضعیت خطرناک میگردد و علاوه بر افزایش احتمال فرار قطار به علت ترمز ناکافی، میتواند خطرات ذیل را نیز دربر داشته باشد:
· خروج از خط به علت هول دادن واگنهای ترمز شده،
· بریدن چرخ واگنهای ترمز شده،
· گسیختگی و بریدن قلاب به علت عدم یکنواختی ترمز قطار،
· ضربههای ناشی از ترمزگیری و آزادی ترمز که به بدنهی واگنها و محمولات آنها وارد میگردد.
متأسفانه علیرغم اظهار موارد نقص به مدیران ستادی، در بسیاری از موارد سکوت مسئولین برای مجریان به علامت رضایت از شرایط تعبیر میگردد و ادامهی این روند میتواند حوادث و عواقب وخیمی را دامن زند.
و در سلسلهای از رفتارهای ناامن به ترتیب: مدیران ارشد، مدیران ستادی، مدیران نواحی و سرپرستان اجرایی سکوت اختیار نموده و یا فرمان غیر مکتوب صادر مینمایند و نهایتاً کارکنان اجرایی با پذیرش ریسک غیرقابل قبول اعزام وسیلهی نقلیه معیوب، سرنوشت ایمنی را به دست خود گرفته و نسبت به اعزام قطارها اقدام میکنند. و حتی در بعضی از موارد آنها میدانند که، درصورت بروز حادثه هیچیک از افراد مافوق، مسئولیت خطای صورت گرفته را نخواهند پذیرفت. اما باز مبادرت به نقض قانون مینمایند.
چرا، این خطا در مناطق مختلف راهآهن صورت میگیرد؟
پاسخ این سئوال ریشه در حقایق ذیل دارد:
· ضعف شخصیتی و مالی برخی از کارکنان اجرایی، به این معنی که: درازای پذیرش ریسک؛ علاوه بر مورد تمجید قرار گرفتن از طرف مافوق و فرار از سرزنش و شماتت ایشان مبنی بر بی عرضه معرفی نمودن فرد قانون مدار، از پاداشهای مالی کوچکی نیز بهره مند خواهند شد.
· حجم زیاد کار برخی از سرپرستان اجرایی و عادی شدن خطرات برای آنها و همچنین فقدان یا ناکافی بودن دورههای آموزشی مناسب برای ایشان، عامل چشم پوشی بر نقض مقررات است.
· پرهیز از مقابلهی با مافوق و تلاش به هدایت مشکلات به خارج از حوزهی استحفاظی و همچنین امید به کسب ارتقاء شغلی که منوط به ایجاد ذهنیت کارآمدی در ستاد است، برخی از مدیران نواحی را ترغیب به چشم پوشی از قانون گریزی کارکنان مینماید.
· آموزش گریزی، احساس داشتن دانش فنی لازم و همچنین ترس از انتقاد مدیران ارشد عواملی هستند که برخی از مدیران ستادی را بیتوجه به نقض مقررات مینمایند.
· کمبود اطلاعات وعدم استفاده از مشاورین مجرب از جملهی مواردی است که برخی از مدیران ارشد را به سکوت در برابر قانون گریزی مجموعه هدایت مینماید.
و تمامی موارد گفته شده نشانگر ابتلای سازمان به ویروسهایی است که تسریع در اقدام به درمان میتواند دربر دارندهی امید به بازگشت باشد.
یکی از کارکِردهای ویروس قانون گریزی که جنبههایی از آن مورد اشاره قرار گرفت، یارکِشی در لایههای هم سطح و خصوصاً هم صنف میباشد. یعنی در توافقی نانوشته و به صورت غریزی با تمسک به فنونی چون استتار و اختفاء چنان به همدردی درون گروهی پرداخته میشود که گویی لایههای دیگر سازمانی، موجوداتی غریبه و غیرخودی هستند و در این کشمکش انرژی زیادی صرف مخفی کاری در سازمان میگردد و با کمال تعجب، تکرار این تجربه را بارها شاهد بودهایم که:
"فردی که ممکن بود خود قربانی غفلت و بیتوجهی همکارش گردد، تلاش به از بین بردن شواهد خطای سرزده را نموده است"
و در جملهی پایانی؛ درمان ناقص، دیرهنگام و نادرست بیماریهای سازمان، چنان باعث مقاوم شدن برخی از گونهها گردیده است که، گاهی اوقات با رشد سازمانی فرد و خروج وی از گروه مرجع هنوز احساس تعلق گروهی قویای وجود دارد. به گونهای که به صورت آگاهانه و یا غیرآگاهانه مسیر گزارشات ایمنی را سَد نموده و یا تغییر میدهد.
توجه علاقه مندان به صنعت زیربنایی حمل و نقل ریلی به نکتهی مهم ذیل بسیار حائز اهمیت است که؛
"سرایت ویروسها به بخش خصوصی حمل و نقل ریلی، عواقب بسیار وخیمی را دربرداشته و میتواند باعث اَرست سازمان شود"قابل توجه شرکت کنندگان کارگاه آموزش شناسایی خطر و ارزیابی ریسک(اصفهان)
قابل توجه شرکت کنندگان کارگاه آموزشی شناسایی خطر و ارزیابی ریسک (زنجان)
اختلال تنشزاي پس از حادثه PTSD
اختلال تنشزاي پس از حادثه PTSD
Post traumatic Stress Disorder
اختلال تنشزاي پس از حادثه (PTSD) نوعي اضطراب در افرادي است كه حادثهي ناگواری را تجربه كردهاند.
یادآوری خاطرات مربوط به حادثهی جدی پشت سر گذاشته شده برای اكثر مردم به قدری آزاردهنده و مضطرب كننده است که، سلامت روانی آنها را به خطر انداخته و گاهی اوقات قدرت برگشت به زندگی عادی بدون مداخلهی درمانی برایشان غیرممکن میگردد.
البته احتمال درگیر شدن تمامی مردم به این عارضه وجود دارد. اما در اینجا قصد دارم تا مختصری در مورد ابتلای شاغلین در پست سازمانی معاون فنی در ادرات کل نواحی راه آهن ایران به این بیماری صحبت کنم.
تصور کنیدکه:
پایان یک شیفت روزکار به شدت شلوغ که شخص معاون، بارها در رفع مشکلات مداخله نموده و از پذیرش ریسکهای حتی در آستانهی غیرقابل قبول تا جروبحث با مدیران ستادی و از همه بدتر درگیری با زیردستان محلی، همه و همه را تحمل نموده با تنی خسته و افکاری پریشان به منزل که آن هم در محوطهی راهآهن است، میرود. فرصت برشمردن مشکلات موجود در خانهی ایشان را در اینجا نداریم.
ولی حدوداً فشار خانواده برای رسیدن به تفاهم در خرید لوازم منزل، دعوت از اقوام، رفتن به میهمانی، ثبت نام کلاس تقویتی فرزند، برنامه ریزی سفر، سیگار کشف شده در جیب پیراهن اولاد، دعوا و ناسازگاری بچهها، چشم و هم چشمی با معاشرین و ... برخی از مشترکات آحاد جامعه، خصوصاً این عزیزان است. چرا، مخصوصاً اینها؟ زیرا، هرکه وقت کمتری برای خانواده بگذارد، باید منتظر تبعات شدیدتری باشد.
بگذریم، جناب ایشان با کمپلکسی از فشارهای روحی و روانی در حالی که بقیه اعضاء خانواده در حال تماشای سریال ساختمان پزشکان هستند به رختخواب رفته و تلاش به خوابیدن مینماید که ناگهان صدای خندهی بچهها که بی خیال پدری که در اتاق بغل در حال دست و پنجه نرم کردن با استرس است او را مثل فنری از جا میپراند. مصمم است تا از حق پایمال شدهی خود دفاع کرده و به آنها تهاجم کند. اما یادش میآید که اینجا دیگه او معاون فنی نیست و اون پنج، شش نفری! که بیرون اتاقند، آمادهاند تا دق و دلی بلندگوی ایستگاه که هرازگاهی مأمور اطلاعات ایستگاه که تنها فرصت خود را در کلفت کردن صدایش و ول دادن آن در میکرفون میداند و آسایش همهی ساکنین منازل سازمانی را سلب نموده یک جا سر این پدر تنها و مظلوم که قدرتش علیرغم محیط کار که مثل پلنگه تو منزل در حد یک بره کوچولو هم نیست، در بیاورند. و چون شرط دوم معاون فنی شدن، دارا بودن هوش و ذکاوت است. پس سبک و سنگین کرده و میبیند اگر بیخیال حقوقش شده و خشمش را غورت دهد، ضررش کمتر خواهد شد.
دیگه کم کم داره خوابش سنگین میشه که ناگهان صدای زنگ تلفنه همراهش که نمیدانم چرا هم روی بلندترین ولوم و هم روی ماکزیمم ویبره هست. دور از جانش به مرز سکته میبردش، تا گوشی رو پیدا کنه تو اون چند ثانیه این فکرا تو ذهنش مثل صاعقه میگذره: وای واگنهای متوقف تو ایستگاهه فلان که خودم گفتم منفصلشون کنن و دیزلشو بدن به مسافری، فرار کرده و چون توش نیترات، گوگرد، نفتا و پنبه بوده فاجعه خیام تکرار شده، نکنه اون قطار متراژی که گفتم یواشکی بندازن به ناحیه همجوار تو تلاقی کار دستم داده باشه، یا حضرت عباس بازدید کننده گفت نسبت ترمز قطار فلان کمه گفتم "من میگم جواز بده بگو چشم" حتماً فرار کرده و خورده به مسافری و زنجیرهای از این افکار که هر کدومش میتونه یه آدمه سالم رو ناکار و زمین گیر کنه از ذهنش خطور میکنه،
... (تو پرانتز بگم که اختلال ptsd که در موردش در ابتدای مطلب یک چیزایی گفته شد برای کسایی است که سابقه تجربهی یک حادثه جدی را داشتهاند و بسته به نوع درمان و سابقهی فرد معمولاً با طول درمان چند ماههای برطرف خواهد شد، ولی معاون بنده خدا در این زمینه سابقهدار شده و متأسفانه وقایع ناخواستهی وخیمی را بارها تجربه نموده و با شنیدن صدای هر زنگ تلفن ناخودآگاه منتظر شنیدن خبر حادثهای ناگوار است. یعنی در زمان نقاهت ضربهی وارده به خاطر اتفاق ناخواسته قبلی، پذیرای تبعات ناشی از اتفاق بعدی خواهد بود. به عبارت دیگر ابتلای به ptsd به توان چند یا ptsd مزمن) ...
گوشی رو برمیداره میبینه یک مشکل کاری کوچیکه که نصف شب امانشو برید.
اول ناراحت شده و به طرفی که زنگ زده میتوپه که آخه این وقت شب حتماً منو باید بیدار کنی مگه تو رئیس اداره نداری اصلاً خودت چکارهای مگه برنامه تو دفتر ثبت نشده اصلاً روی برد روبروتو بخون خودم نوشتم کدوم بار اولویت داره، تلفونو قطع که میکنه دیگه مگه خوابش میبره اینجاست که فرصتی برای انتقام از اون خندههای سرشب که مزاحم خوابش شده بود ایجاد میشه ...
البته اینکه چرا اونا برای این مشکل کوچولو مزاحم استراحت اینا میشن، خود داستان پیچیدهای دارد که گوشهای از دلایلش عبارتند از: چون مدیر در شرف بازنشستگی است معاونا با هم کشمکش و رقابت دارن و خود این بابا گفته من باید از همه چی باخبر شم و بدون اجازه من آب نخورید، بی تجربگی مأمورین زیردست باعث میشود تا در کوچک ترین تصمیم عاجز شوند، زیردستان معتقدند چرا ما باید بیدار باشیم و طرف بخوابه بزار هرکی پستشو داره خودشم بیخوابی شو بکشه و مواردی از این دست.
خب بگذریم، نتیجه برای معاون فنی ما چیست؟
استرس وارده پس از هر زنگ تلفن، یعنی متأسفانه ایشان شرطی شده و با شنیدن هر زنگ تلفن مقداری واکنشهای شیمیایی ناشی از ترشح غدد داخلی در بدنش ایجاد میشود که به تدریج سیستم عصبی او را مختل مینماید.
برخی از عوارض این تنشهای روزمره عبارتند از:
- ديدن خوابهاي مكرر مرتبط با حوادث شغلی خصوصاً فرار قطارها،
- ضعف و دودلی در تصمیم گیری،
- کم و یا بيخوابي،
- احساس منزوي شدن از ديگران،
- كاهش علاقه به فعاليتهاي معمولی نظیر تفریحات خانوادگی، رفتن به پارک، سینما، میهمانی و...،
- بدخلقی و پرخاشگری،
- تحريكپذيري،
- هراسانبودن و نگرانی از تامپون خوردن،
- بروز رفتارهاي ناگهاني به صورت انفجاري،
- ركود و کاهش احساسات در روابط و فعالیتهای زناشویی،
که اگر این مشکلات عمدتاً روحی و روانی، توأم با مشاهدهی عینی پیامدهای ناشی از حوادث کاری نظیر خونین بودن حادثه، از بین رفتن جان آدمها مخصوصاً آنهایی که میشناختیمشان، مصدومیت، خسارات مالی و ... گردد. میتواند پدید آورندهی آثار روانی مانند:
احساس زجرآور مقصر بودن (مخصوصاً اگر در به وجود آمدن حادثه براي ديگر همكاران نقشي داشته باشیم) گردد.
و بدتر این است که این حس توأم با سرزنش دیگر همکاران و پچ پچ آنان درمورد نقش داشتن فرمان اشتباه آقای معاون فنی در بروز حادثه را داشته باشد.
حواسمان باشد که: ترکیب عوامل پیش گفته میتواند؛
"تسهیل کنندهی گرایش به مصرف مواد مخدر و اعتیادآور، نیز باشد."
در خاتمه متذکر میگردد که عمل به توصیههای متخصصین رشتههای پزشکی و روانپزشکی علاوه بر کمک به سلامت روحی و روانی معاون فنی باعث رفع مشکلات خانوادگی ایشان و بهبود و استحکام روابط خانوادگی آنها شده و از طرف دیگر بسیاری از معضلات کاری در سیروحرکت راهآهن نیز حل خواهند شد.
توجه: شاید به کار بردن چند پیشنهاد سادهی ذیل، کمکی در جهت کاهش وخامت شرایط فوقالذکر باشد.
- اصلاح رفتار سازمانی حاکم بر محیط کار و ساختن جو دوستی، مسئولیت پذیری، واگذاری اختیار و قوی سازی بنیهی کاری کارکنان،
- تعیین سطوح کاری و مشخص نمودن حیطهی کاری هر فرد و واگذاری تصمیم گیری در امور ساده به افراد شیفت و پرهیز از برقراری تماسهای تلفنی بیمورد،
- تخصیص یک شماره تلفن مستقل برای اعلام حوادث به فرد به طوریکه فقط با صدا در آمدن آن گوشی انتظار شنیدن خبر حادثه برای فرد ایجاد شود،
- اصلاح صدای بلندگوهای محوطه و آموزش به مأمورین ذیربط برای پرهیز از ایجاد آلودگیهای صوتی،
- فرهنگ سازی به منظور اجتناب از نواختن بوق بیمورد لکوموتیو برای اظهار اعتراض،
- استفاده از داروهای ضد اضطراب یا ضد افسردگی تجویز شده توسط پزشک متخصص،
- داشتن رژیم غذایی مناسب،
- دارا بودن يك برنامه ورزشي مناسب،
- آموختن روشهاي آسودهسازي، اين روشها به ويژه براي كمك به رفع مشكلات خواب مفيدند.