ماجرای خصوصی سازی و برون سپاری

سلام علیکم

بازهم  می‌خوام مطلب مهمی را خیلی ساده و خودمونی مطرح کنم. البته این ساده‌انگاری من به سادگی روستایی بودنم برمی‌گرده و دعا می‌کنم بعضی از شهری‌ها، خدای نخواسته یه روز نپیچوننم.

فکر کنید یه پراید دارید و رو حسابه اعتماده به من، دادید تا بعد از ظهرا از کلاس که بر می‌گردم باهاش مسافرکشی کنم. البته فقط فقط هم، برا خودم نیستا، مثلاً گفتید تومنی 4 زار ماله تو، بقیه‌اش هم من، یعنی شما، یعنی صاحبه ماشین، تو نگاه اول واسه شما خوبه، ولی اگه حواستون نباشه و از طرفه دیگه حواسه من باشه، کاری با ماشینه می‌کنم که چند ماهه بعد فقط باید بیاندازیش دور، چرا، چون من فوقش بتونم از 4 تا 12 کار کنم . خوب 12 تا 4 فردا هم می‌دم 2-3 نفره دیگه کار کنن، اوناهم که مثله من نیستن، یا اصلاً چرا خودم کار کنم، اجاره می‌دم به یکی یا چندتایه دیگه، رضایت مردمو و این حرفاهم به من چه و شما اگه از قبل حساب نکرده باشی، درسته یه پوله مفتی خوب، اولش دستت میاد ولی بعد کارت ساخته است. و هرچی خوردی باید یه جا پس بدی، مگر از قبل حساب دستت باشه، مثلاً سیم کیلومتر را پلمپ کنی و کیلومتراژی حساب کنی یا بگی، من شبا بدون ماشینه خوابم نمی‌بره، بایس بیاری جلوی خونم قلفش کنی یا ازین حرفا وگرنه ....

این داستانو یه جوره دیگه بگم، آشپزخانه رو با کله اثاثاش و امکاناتش دادی به یکی، تا در عوض غذای ارزان به کارمندات بده، اگه گفتی چی می‌شه، یارو با 2 – 3 تا شرکته دیگه قرارداد می‌بنده، تو آشپزخونت غذای اونا را هم درست می‌کنه، چی میشه: اول استهلاکه اثاثت ، دوم پر شدن چاهت، سوم قبض بلند بالای برقت، چهارم  ... بی‌خیال، البته نه بی‌خیاله بی‌خیال، چون حواست نباشه غذایه مونده‌ی روزای پیشه شرکتای دیگه رو آب می‌بنده، می‌ده به خورده کارمندایه تو، اگه مسموم نشن که هیچ، اگه بشن، چند روز می‌خوابن، البته بازم هیچ.

خوب چه ربطی به راه‌آهن داره، چون اینجا که ازین حرفا نیست، نه کسی می‌تونه واگن اجاره کنه بعد اجاره بده، نه کار پیمان بگیره بعد پیمان بده، نه لوازم یدکی بگیره داغی رو پس نده بعد جای جنسه نو جاکنه، نه صبح 50 واگن برا تعمیر واگذار کنی بعد از ظهر استنسیل اساسی بشه بیاد بیرون، نه چون مانور می‌خواد ترتیب واگنا را اشتباهی گزارش کنن، نه برا اینکه وزن کم نکنن مشخصات قلمی می‌کنن، نه 1 نفر جاییه چند نفر کار می‌کنه، نه شیفتا رو از هم می‌خرن با اسمه قبلی کار می‌کنن، نه شرکتا اضافه بار می‌کنن پوله وزنه محسوب شده را می‌دن و شما را با بارمحوری بیشتر که ترتیبه خطتونو داده روبرو می‌کنن، نه شرکته می‌گه اینجا رو با 20 نظافتچی تمیز می‌کنم شما چانه می‌زنی می‌کنی 15 تا، بعد او می‌ده به 10 تا البته این خیلی منصف بود چون تا 5 تا هم می‌دن، نه.... خدارا شکر از این کارا اینجا نمی‌شه بشه،...

ولی از شوخی بگذریم، هفته پیش از بندرعباس اومدم تهران، به یمن ساعت طولانی سیر و تأخیر قطار هوا روشن شده بود و کنار خطوطه راه‌آهن چیزایی رو دیدم که از تو قطارایه دیگه ندیده بودم. چون اونا تاریکا می‌رن تاریکا برمی‌گردن و بقوله معروف کی به کیه تاریکیه، ولی اینبار روشن بود و من دیدم کوپلاژای کنار خط چه جوری نگه‌داری می‌شد. که یا دشمن اونارو چیده بود یا افراد نا‌آگاه بدون فکر، چون تنش پیش آمده در ریل و تراورسای بتونی بلایی سر خطی که هنوز زیر بار نرفته می‌آره که نگو، همینه که عمر مفید تراورس بتونی 60 ساله، برا ما کمتر از 10 سال.

 بگذریم مثله اینکه اینبار کار دسته خودم دادم، دیگه کسی ماشینشو نمی‌ده، تو آژانس کار کنم. تورا خدا اگه کسی آب حوض داره بده من می‌کشم. بازم آخرکاری نشان دادم دهاتیم ها، چون دیگه کسی حوض نداره ، تا ببینم بعداً چه جوری از این وبه پولی در بیارم .

فعلاً خداحافظ و نگهدارتون

 

 

 






نظرات:

«محسن ب» می‌گوید:
«جالب بود خسته نباشید کاش گوشی بود برای شنیدن چشمی بود برای دیدن و کلامی بود برای پاسخ.»



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی